شعر از شاعر نوجوان امیر مهدی انصاری پور
ای پادشه ملک خدایی، باز آ
تا کی کشم این رنج جدایی، باز آ
دل ها همه از هجر تو دیوانه شدند
ای روح و دوا بر دل مایی، باز آ
دیوار گنه راه افق را هم بست
ای نور علا نورِ علایی، باز آ
هل من ناصر ینصرنی نشنیدم
لکن برسان به ما ندایی، باز آ
دنیا همه سر به ظلم و بیداد گَریست
ای وارث عدل مرتضایی(ع)، باز آ
دانی که هزاران نفر از هجر تو مردند
تا داده مرا اجل بقایی، باز آ
گر در نجف و مدینه و کرب و بلا
گر زائر مشهدالرّضایی(ع)، باز آ
کاش می دیدم تو را یکبار در عمرم ولی
کی رسد دیدار وقت آشنایی، باز آ
تاریکی و جهل، چون شبی تیره و تار
ای شمس سحرگهان ، کجایی؟ باز آ